السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
تو گناه را ترک کن، خدا خود تو را تربیت مىکند رجبعلى خیاط مىگوید: «در ایّام جوانى دخترى رعنا و زیبا از بستگان، دلباخته مَنْ شد و سرانجام در خانهاى خلوت مرا به دام انداخت، با خود گفتم: «رجبعلى! خدا مىتواند تو را خیلى امتحان کند، بیا یک بار تو خدا را امتحان کن! و از این حرام آماده و لذّت بخش به خاطر خدا صرف نظر کن. سپس به خداوند عرضه داشتم: «خدایا! من این گناه را براى تو ترک مىکنم، تو هم مرا براى خودت تربیت کن!» آن گاه یوسف گونه پا به فرار مىگذارد و نتیجه این ترک گناه، باز شدن دیده برزخى او مىشود؛ به گونهاى که آنچه را که دیگران نمىدیدند و نمىشنیدند، مىبیند و مىشنود و برخى اسرار براى او کشف مىشود. http://www.tebyan.net/Religion_Thoughts/MuslimEthics/TheElitesBehaviour/2008/1/29/59817.html
صلوات فراموش نشه
التماس دعا
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
آیه 41 سوره شوری تاویل"انه الحق" امام زمان(عج) و یاران اوست
آیه 22 سوره ذاریات تاویل "ما توعدون" ظهور امام زمان (عج) است
آیه 1 سوره قمر تاویل " الساعه" ظهور امام زمان (عج) است
تارسد دستت به خود شو کارگر
چون فتی از کار خواهی زد به سر
صلوات با و عجل فرجهم
التماس دعا
السلام علیکم یا هل بیت النبوه
کلام17 امیرالمومنین(نهج البلاغه)
دشمنترین مردم در نزد خدا، دو کس باشند. یکى آنکه خداوند او را به حال خود رها کرده ، پس ، از راه راست منحرف گشته است ، به سخنان بدعت آمیز دلبسته و مردم را به ضلالت فرا مى خواند. فریبى است براى کسى که بدو فریفته شود. از راه هدایتى که پیشینیانش به پیش پاى گشانده اند، رخ بر مى تابد و کسانى را که در ایام حیاتش یا پس از مرگش به او اقتدا مى کنند، گمراه مى سازد. بار خطاهاى دیگران بر دوش کشد و در گرو خطاى خود باشد. دیگرى ، کسى است که کوله بار نادانى بر پشت گرفته و در میان جماعت نادانان امت در تکاپوست . در ظلمت فتنه و فساد جولان دهد و، همانند کوران ، راه اصلاح و آشتى را نمى بیند. جمعى که به ظاهر آدمى اند، او را دانشمند خوانند و حال آنکه در او دانشى نیست . آغاز کرده و گردآورده ، چیزى را که اندکش از بسیارش بهتر است . خویشتن را از آبى گنده سیراب کرده و بسا چیزهاى بى فایدت که در گنجینه خاطر خود نهان دارد. در میان مردم به قضاوت نشست و بر عهده گرفت که آنچه را که دیگران در شناختش درمانده اند برایشان آشکار سازد. اگر با مشکل و مبهمى رویاروى گردد، براى گشودن آن سخنانى بیهوده از راءى خویش مهیا کند، که آن را کلامى قاطع پندارد و بر قامت آن جامه اى مى بافد، در سستى ، چونان تار عنکبوت . نداند راءیى که داده صواب است یا خطا. اگر صواب باشد، بیمناک است که مبادا خطا باشد. و اگر خطا باشد، امید مى دارد که آنچه گفته صواب باشد. نادانى است ، در عین نادانى ، دستخوش خبط و خطا، و با این حال ، بر اشترى سوار است که آن هم پیش پاى خود نبیند. هرگز در علمى حکم قطعى نراند.
روایات را بر باد مى دهد آنسان که گیاه خشک را بر باد دهند. به خدا سوگند، توانایى آن ندارد که درباره آنچه بر او وارد مى شود حکمى صادر کند. شایسته مسندى که بر آن نشسته است نباشد. و نمى پندارد که دیگران را در چیزى که خود بدان جاهل است دانشى باشد و نمى بیند که آن سوى آنچه او بدان دست یافته دیگرى را راءى و نظرى بود. اگر مطلبى بر او پوشیده ماند کتمانش کند، زیرا به جهل خود آگاه است .
خونهاى به ناحق ریخته ، از جور او فریاد مى آورند. میراثهاى بناحق تقسیم شده از ظلم او مى نالند. به خداوند شکوه مى کنم از مردمى که در جهل زیستند و در ضلالت مردند. در نظر آنان هیچ متاعى کاسدتر از کتاب خدا نیست اگر آنچنانکه شایسته است تلاوت شود. و هیچ متاعى رواجتر و گرانبهاتر از آن نیست اگر تحریف شده باشد و از معنى واقعى خود گردیده باشد. هیچ چیز را زشت تر از کار نیک نمى دانند و هیچ چیز را نیکوتر از زشتکارى نمى شمارند.
صلوات فراموش نشه
التماس دعا
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
علائمی (حتمیه و غیر حتمیه) برای ظهور حضرت حجت (عج) ذکر کرده اند ولی اگر خبر دهند فردا ظهور میکند هیچ استبعاد ندارد لازمه این مطلب آن است که در بعضی از علایم بداء صورت گیرد و بعضی دیگر از علائم حتمی هم مقارن با ظهور آن حضرت اتفاق می افتد. (نکته های ناب/63 )
* ما تاکنون به جوانها بشارت می دادیم که ظهور حضرت بقیه الله الاعظم (عج) را درک خواهند کرد ولی اینک به پیرها هم بشارت میدهیم که دوران ظهور را خواهند دید.!(حدیث وصال/123 )
*قساوت قلب علامت ظهور : با اینکه اندوه و شادی مومن به دیگر مومن سرایت میکند چرا با این همه بلاها و مصائب که بر اهل ایمان وارد میگردد بی تفاوت هستیم ؟ یا ما ایمان نداریم و یا اینها و یا اینکه قلبها قسی شده است! در روایت است که ظهور قائم آل محمد(عج) بعد از قساوت دلها خواهد بود : بعد قسوه القلوب (در محضر آیت الله بهجت:1/211 )
*وقت ظهور : اگرچه خواب حجت نیست اما اگر همراه با قرائن و ادله معتبره باشد میتوان به آن اعتماد کرد .شخصی در عالم خواب دید که پیامبر (ص) در مجلسی نشسته اند و عده ای معمم و غیر معمم دور آن حضرت هستند یکی از آنها که معمم بود پرسید : ظهور فرزندتان مهدی (ع) چه وقت است؟ حضرت فرمودند : وقتی مساجد شما مثل مساجد شام بشود! پرسید : مساجد شام چگونه است؟ فرمود : درهایش از طلا است!
*تعیین زمان ظهور: روی حسابی که بنده بدست آورده ام احتمال میدهم بین سالهای 1414 یا 1415 و یا 1416 قمری مستقر باشد البته شاید مقدمه و زمینه ظهور در آن سالها فراهم بشود .(در محضر آیت الله بهجت1/359 )
* آماده ظهور : سفیانی از شرایط قطعی ظهور است و چند ساعت بعد از ظهور سفیانی حضرت ظهور میفرمایند.
* اطلاع حضرت از زمان ظهور : در روایتی از امام صادق (ع) آمده است که فرمود : شیعیان ما از ما صابرترند ... زیرا ما برآنچه میدانیم صبر میکنیم ولی آنها بر آنچه که نمیدانند صبر میکنند. خود حضرت هم منتظر روز موعود است و خودش میداند که چه وقت ظهور میکند (در محضر آیت الله بهجت1/210 )
جالب است بدانید که اطلاعات سازمان سیا در مورد امام زمان (عج) و ظهور آنحضرت به قدری زیاد است که چند سال پیشتر کسی ادعای امام زمانی کرد و سازمان سیا گفت این شخص دروغگو است ضمنا نیروهای آنها هر جمعه آماده باش هستند پس وای به حال ما چرا آماده ظهور نیستیم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1
جهت تعجیل در ظهور مولایمان صلوات همراه با عجل فرجهم
التماس دعا
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
کجا رفتند کسانیکه با صاحب الزمان (عج) ارتباط داشتند؟ ما خود را بیچاره کرده ایم که قطع ارتباط نموده ایم و گویا هیچ چیز نداریم آیا آنها از ما فقیرتر بودند؟ اگر بفرمایید: به آن حضرت دسترسی نداریم جواب شما این است که چرا به انجام واجبات و ترک محرمات ملتزم نیستید؟ او (امام زمان)به همین از ما راضی است زیرا پرهیزگارترین مردم کسی است که از کارهای حرام بپرهیزد. ترک واجبات و ارتکاب محرمات حجاب و نقاب دیدار ما از آن حضرت است (در محضر آیت الله العظمی بهجت 1/361 )
صلوات فراموش نشه
التماس دعا
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
حضرت علی براى این دو ویژگى اهل بیت(علیهم السلام) ـ مایه حیات بودن دانش، و سبب مرگ و نابودى نادانى بودن ـ نشانه وعلامت ذکر مى کند، تا مردم به حقیقت علم ودانش آنان رهنمون شوند. این نشانه، حکمِ همراه با حکمت آنها وحلم ورزیدن در برخوردها، مى باشد که حکم و امر و حکمت آن ها، از علم شان خبر مى دهد ـ در خطبه (239) به جاى حکم، حلم آمده ـ و حلم آن ها شما را به علم شان راه مى برد. زندگى و برخورد ائمه(علیه السلام)، چه در مقام حکم، و چه در زمان حلم ورزیدن، نمونه هایى از رهیابى به وسعت دانششان دارد.
عمر در هفتاد مورد که حضرت على(علیه السلام) او را از ظلم و جهالت رهاند، مى گوید:
«لولا على لهلک عمر»( الغدیر: ج 3، ص 97، طبع دار الکتاب بیروت. ]این کلام را صاحب الغدیر از 12 مأخذ اهل سنّت نقل مى کند[.
«اگر على(علیه السلام) نبود، عمر هلاک شده بود».
برخورد امام حسن(علیه السلام) از چنان وسعت وظرفیتى برخوردار است که مرد شامى را وادار به اقرار به امامت او مى کند.
«ابن ابى العوجاء» در برخورد با «مفضل» پس از آن که وى، با برخورد تندش ادعا مى کند شاگرد جعفر بن محمد(علیهما السلام) است، از حلم و وسعت علم امام سخن مى گوید.
سکوت ائمه(علیهم السلام)، از استوارى منطق و بیان آن ها حکایت دارد. سکوت آن ها بیان است و نگاه آن ها فریاد. انسان هاى داراى برهان قوى و روشِ جامع، با تأمل هستند. و سکوت آن ها، ما را به حکمت هاى بیان شان مى کشاند.
ظاهر آن ها آیات و نشانه هایى است که حق را مى نمایاند. آن ها عبدِ رهیده از هر تعلقى هستند و هرگز با دین و ربّ مخالفتى ندارند. عصیان که نمونه اى از پلیدى است، از آن ها دور است. زیرا مخالفت با حق، یا از ناآگاهى است و یا از زیاده طلبى; و امام چون از وسعت آگاهى برخوردار و میراننده جهل مى باشد، جهل از او دور است، و چون از هر تعلقى به جز حق آزاد، از هر لذتى به غیر ذکر حق بیزار است و زیاده طلبى ندارد.
اهل بیت(علیهم السلام) با دین مخالفت ندارند و از آن رو که آگاه و آزادند، در دین هم، با هم اختلاف ندارند و همه نور واحد هستند. پایه ها و تکیه گاه دینند، و دین را از اختلاف حفظ مى کنند و مانع فرو ریختن و از هم پاشیدگى دین اند. ضامن انسجام و یک پارچگى دینند. آنان نه تنها اختلاف برانگیز نیستند، بلکه تنها کسانى اند که در اختلافات و فتنه هاى تیره وتاریک، انسان ها به آن ها اعتماد مى کنند وبا آنان به امنیّت مى رسند. اهل قرآن با هیچ کس قرابتى ندارند و تنها با دین و رسول و قرآن هم سویند. آن ها مورد اعتمادند و از آن ها باید هدایت و نجات را خواست، زیرا:
«هُم وَلائج الاِعتِصام (شارحان نهج البلاغه «ولیجه» را که مفرد «ولائج» هست، به معناى پناهگاه گرفته اند، در حالى که «ولیجه»، به کسى مى گویند که از اهل تو نباشد، ولى تو به او اعتماد کنى.
خداوند در سوره توبه آیه (16) نهى مى کند از این که انسان غیر از خدا و رسول و مؤمنان ـ آل بیت(علیهم السلام) ـ را «ولیجه» قرار دهد)
«آنان محرم اسرار و محل اعتمادند»
صلوات فراموش نشه
التماس دعا
السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
اعتقاد به مهدویت، اختصاص به شیعه ندارد، بلکه بر اساس روایات فراوانى که از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله وسلم)ی رسیده، علماى اهل سنّت نیز این موضوع را قبول دارند.
ولى معمولا آنان، تولّد حضرت مهدى را انکار مىکنند و مىگویند: شخصیّتى که پیامبر اکرم از قیام او خبر داده، هنوز متولّد نشده است و در آینده تولّد خواهد یافت.
شبراوى شافعى در «الاتّحاف» گوید:«شیعه عقیده دارد مهدى موعود ـ که احادیث صحیحه درباره او وارد شده ـ همان پسر حسن عسکرى است و در آخر الزّمان ظهور خواهد کرد، ولى صحیح آن است که او هنوز متولّد نشده و در آینده متولّد مىشود و او از اشراف اهل بیت کریم است.»ابن ابى الحدید در شرح نهج البلاغه، ذیل خطبه 16 مىگوید: «اکثر محدّثین عقیده دارند مهدى موعود از نسل فاطمه(علیها السلام) است و اصحاب ما معتزله آن را انکار ندارند و در کتب خود به نام او تصریح کرده اند و شیوخ ما به او اعتراف نموده اند. منتها او به عقیده ما هنوز متولّد نشده و بعداً متولّد خواهد گردید.»با این حال، تعدادى از مورّخان و محدّثان اهل سنّت، تولّد آن حضرت را ذکر کرده و آن را یک واقعیت دانسته اند ، از جمله:
1 ـ عزّالدّین ابن اثیر (متوفّاى 630) در حوادث سال 260 هجرى مىنویسد:«ابو محمّد عسکرى (امام حسن عسکرى) در سال 232 متولّد شد و در سال 260 وفات یافت و او پدر محمّد است که شیعه او را «منتَظَر» نامند.»
2 ـ عماد الدّین ابوالفداء اسماعیل بن نورالدّین شافعى (متوفّاى 732) گوید:«على هادى (امام دهم) در سال 254 هجرى در سامرّا وفات یافت. او پدر حسن عسکرى است و حسن عسکرى یازدهمین امام از ائمّه دوازده گانه است و او پدر محمّد منتظَر صاحب سرداب است و در سال 255 متولّد شده است.»
3 ـ ابن حجر هیتمى مکّى شافعى (متوفّاى 974) در «الصّواق المحرقه» مىنویسد: «حسن عسکرى در سامرّا وفات یافت، عمرش 28 سال بود و به قولى او را مسموم کردند و از خود فرزندى جز ابوالقاسم محمّد حجّت باقى نگذاشت، عمر او به وقت وفات پدرش پنج سال بود، لیکن خدا در آن کمى سنّ، به وى حکمتِ امامت را عطا کرده بود و «قائم منتظَر» نامیده مىشود.»
4 ـ نورالدّین على بن محمّد بن صبّاغ مالکى (متوفّاى 855) گوید:«مدّت امامت امام حسن عسکرى دو سال بود. او بعد از خودش فرزندش «حجّت قائم» را باقى گذاشت که براى حکومتِ حقّ، انتظارش کشیده مىشود. پدرش او را مخفى نگهداشته و پنهانش کرده بود و آن به علّت سختى کار و خوف از سلطان وقت بود.»
5 ـ ابوالعبّاس احمدبن یوسف دمشقى قرمانى (متوفّاى 1019) در «اخبار الدُّوَل و آثار الأُوَل» مىنویسد:«فصل یازدهم کتاب در بیان حال خلف صالح امام ابى القاسم محمّد فرزند حسن عسکرى است که عمرش به وقت وفات پدرش پنج سال بود، لیکن خدا به وى حکمت عطا فرمود، چنان که به یحیى(علیه السلام) داده شد، او متوسّط القامه، زیباموى، زیبابینى و گشاده پیشانى بود.»معلوم مىشود که تولّد حضرت مهدى براى این نویسنده و مورّخ سنّى به قدرى واضح و یقینى بوده که حتّى به بیانِ قیافه و شمائل آن حضرت نیز پرداخته و از او به نام «الخلف الصّالح» یاد کرده است.
6 ـ حافظ ابوعبدالله محمّد بن یوسف کنجى شافعى (متوفّاى 658) در «کفایة الطّالب» مىنویسد:«امام عسکرى روز جمعه هشتم ربیع الاوّل در سال 260 در سامرّا از دنیا رفت و در خانه اى که پدرش در آن دفن شده بود، دفن گردید، پسرش را بعد از خود گذاشت و اوست امام منتظَر.
کتاب کفایة الطّالب را در اینجا تمام کرده و حالات او را در کتابى مخصوص مىنگاریم.»ناگفته نماند که کتاب ویژه این عالمِ سنّى درباره حضرت مهدى(علیه السلام)، البیان فى اخبار صاحب الزّمان نام دارد.
7 ـ خواجه پارسا از بزرگان مذهب حنفى در کتاب «فضل الخطاب» مىنویسد:«ابو محمّد حسن عسکرى بعد از خودش جز فرزندى به نام ابوالقاسم محمّد منتظَر که مرسوم به قائم و حجّت و مهدى و صاحب الزّمان است بر جاى نگذاشت. شب میلاد او نیمه شعبان سال 255 هجرى و مادرش امّ ولد بوده که نرجس نامیده شده است.»
8 ـ ابن طلحه کمال الدّین شافعى (متوفّاى 654) در کتاب ارزشمندش به نام «مطالب السَّئُول فى مناقب آلالرّسول» مىنویسد:«امّا در مناقب ابو محمّد حسن عسکرى همین بس که بزرگترین منقبب و مزیّتى که خدا به او داده آن است که مهدى موعود از صلب اوست... مادرش کنِیرى است به نام صیقل و نام خودش محمّد، کنیه اش ابوالقاسم، لقبش «حجّت» و «خلف صالح» و به قولى «منتظَر» است.»
9 ـ شمس الدّین ابوالمظفّر سبط بن جوزى حنفى (متوفّاى 654) در کتاب معروفش «تذکرةالخواصّ» مىنویسد:«محمّد بن حسن بن على بن محمّد بن على بن موسى الرّضا بن جعفر بن على بن الحسین بن على بن ابیطالب، کنیه اش ابوعبدالله و ابوالقاسم است. و او خلف حجّت، صاحب الزّمان، قائم منتظَر و آخرین ائمّه است. خبر داد ما را عبدالعزیز بن محمود بن بزّاز از ابن عمر گفت: رسول خدا(صلى الله علیه وآله وسلم) فرمود: «خارج مىشود در آخر الزّمان مردى از فرزندانم که اسم او مثل اسم من و کنیه او مثل کنیه من است، زمین را پر از عدل مىکند، همان طور که پر از ظلم شده باشد، این همان مهدى است.»
10 ـ عبدالوّهاب شعرانى شافعى مصرى (متوفّاى 973) در کتابش به نام «الیواقیت والجواهر» مىنویسد:«... او از اولاد امام حسن عسکرى و تولدّش در نیمه شعبان سال 255 واقع است و او باقى مىماند تا با عیسى بن مریم(علیه السلام) اجتماع کند. و عمر شریفش تا زمانِ ما که اکنون سال 958 است، 706 سال مىباشد.»
از حضرت مهدى(علیه السلام)، مطالبى ارزنده تحت عنوان توقیعات و نامه هاى آن حضرت به نوّاب اربعه و بعضى از اَعلامِ خاصّانِ مورد اعتماد او، نقل گردیده که در مجامع حدیثى از قبیل: بحارالانوار، احتجاج طبرسى، غیبت نعمانى، غیبت شیخ طوسى و اکمال الدّین شیخ صدوق، روایت شده است.
صلوات فراموش نشه
التماس دعا