السلام علیکم یا اهل بیت النبوه
حضرت علی براى این دو ویژگى اهل بیت(علیهم السلام) ـ مایه حیات بودن دانش، و سبب مرگ و نابودى نادانى بودن ـ نشانه وعلامت ذکر مى کند، تا مردم به حقیقت علم ودانش آنان رهنمون شوند. این نشانه، حکمِ همراه با حکمت آنها وحلم ورزیدن در برخوردها، مى باشد که حکم و امر و حکمت آن ها، از علم شان خبر مى دهد ـ در خطبه (239) به جاى حکم، حلم آمده ـ و حلم آن ها شما را به علم شان راه مى برد. زندگى و برخورد ائمه(علیه السلام)، چه در مقام حکم، و چه در زمان حلم ورزیدن، نمونه هایى از رهیابى به وسعت دانششان دارد.
عمر در هفتاد مورد که حضرت على(علیه السلام) او را از ظلم و جهالت رهاند، مى گوید:
«لولا على لهلک عمر»( الغدیر: ج 3، ص 97، طبع دار الکتاب بیروت. ]این کلام را صاحب الغدیر از 12 مأخذ اهل سنّت نقل مى کند[.
«اگر على(علیه السلام) نبود، عمر هلاک شده بود».
برخورد امام حسن(علیه السلام) از چنان وسعت وظرفیتى برخوردار است که مرد شامى را وادار به اقرار به امامت او مى کند.
«ابن ابى العوجاء» در برخورد با «مفضل» پس از آن که وى، با برخورد تندش ادعا مى کند شاگرد جعفر بن محمد(علیهما السلام) است، از حلم و وسعت علم امام سخن مى گوید.
سکوت ائمه(علیهم السلام)، از استوارى منطق و بیان آن ها حکایت دارد. سکوت آن ها بیان است و نگاه آن ها فریاد. انسان هاى داراى برهان قوى و روشِ جامع، با تأمل هستند. و سکوت آن ها، ما را به حکمت هاى بیان شان مى کشاند.
ظاهر آن ها آیات و نشانه هایى است که حق را مى نمایاند. آن ها عبدِ رهیده از هر تعلقى هستند و هرگز با دین و ربّ مخالفتى ندارند. عصیان که نمونه اى از پلیدى است، از آن ها دور است. زیرا مخالفت با حق، یا از ناآگاهى است و یا از زیاده طلبى; و امام چون از وسعت آگاهى برخوردار و میراننده جهل مى باشد، جهل از او دور است، و چون از هر تعلقى به جز حق آزاد، از هر لذتى به غیر ذکر حق بیزار است و زیاده طلبى ندارد.
اهل بیت(علیهم السلام) با دین مخالفت ندارند و از آن رو که آگاه و آزادند، در دین هم، با هم اختلاف ندارند و همه نور واحد هستند. پایه ها و تکیه گاه دینند، و دین را از اختلاف حفظ مى کنند و مانع فرو ریختن و از هم پاشیدگى دین اند. ضامن انسجام و یک پارچگى دینند. آنان نه تنها اختلاف برانگیز نیستند، بلکه تنها کسانى اند که در اختلافات و فتنه هاى تیره وتاریک، انسان ها به آن ها اعتماد مى کنند وبا آنان به امنیّت مى رسند. اهل قرآن با هیچ کس قرابتى ندارند و تنها با دین و رسول و قرآن هم سویند. آن ها مورد اعتمادند و از آن ها باید هدایت و نجات را خواست، زیرا:
«هُم وَلائج الاِعتِصام (شارحان نهج البلاغه «ولیجه» را که مفرد «ولائج» هست، به معناى پناهگاه گرفته اند، در حالى که «ولیجه»، به کسى مى گویند که از اهل تو نباشد، ولى تو به او اعتماد کنى.
خداوند در سوره توبه آیه (16) نهى مى کند از این که انسان غیر از خدا و رسول و مؤمنان ـ آل بیت(علیهم السلام) ـ را «ولیجه» قرار دهد)
«آنان محرم اسرار و محل اعتمادند»
صلوات فراموش نشه
التماس دعا