سلام
مولاي من
كسي محرمتر از تو بهر من نيست
تو هستي آگه از سر مگويم
غم اينكه ز من راضي نباشي
شده چون استخواني در گلويم
ز بس ديد مرا در حال غفلت
از آن ترسم كه گردي روبرويم
يا حق